وبلاگ دختر ترکمن...
درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش اومدین.... منتظر نظرات قشنگتون هستم!!!!!!




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


كد موسيقي براي وبلاگ

نويسندگان
دختر ترکمن

آرشيو وبلاگ
آذر 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : دختر ترکمن


گفتی دوست دارم قلبم تندتر از همیشه تپید ، لبخند زدم وباورت کردم .با اینکه می دونستم لب ها دروغ می گن .با صدات نوازش کردی تپش قلبت روحس کردم !مهربونو پاک بود .نگاهت

گرم ودلنشین !صدات آرامش دل !نفست بوی بهار عشق بود ! به تو تکیه کردم وآروم شدم با تو از همه چیز در امان بودم  
You say you love me my heart beats faster, I smiled & believe you, but I knew that your lips are liar, you patted with your voice & I felt your heart beats, it was kind & pure,

your glance was hot &  beautiful, your voice was solace of heart, your breathe smelled spring of love! I leaned to you and felt solace I was in safe with you.

 --------------------------------------------------------



اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه ،چشماتو ببند واون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خطر بیار ،اگه چشمات خیس شد ،بدون داری به خودت دروغ می گی وهنوز

دوسش داری
One day if you think absence of one is better that his existence, close your eyes and imagine the moment that he isn’t with you, if your eyes got wet, know that you are liar

with yourself & you love him yet.
 بقیه پیامکها در ادامه مطلب . . .
.
.
.



ادامه مطلب ...
 
جمعه 17 آذر 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : دختر ترکمن

درود...
پروردگارا بدون تو تنهای تنهاییم
ممنون که اومدید



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : دختر ترکمن

ای کاش میدانستم گناهم چیست

کاش میدانستم گناهم چیست........

کاش میدانستم چرا.......

ادامه در ادامه مطلب....      



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : دختر ترکمن

در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : دختر ترکمن

ضرب المثل عربی می گوید: (( اگر به ابلهی هزار برکت بدهی باز هم مال تو را میخواهد......

ادامه در ادامه ی مطلب.....



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:34 :: نويسنده : دختر ترکمن

        نایت اسکین

چه رسم جالبی است ....

محبتت را می گذارند پای احتیاجت

صداقتت را می گذارند پای سادگیت

سکوتت را می گذارند پای نفهمیت

نگرانیت را می گذارند پای تنهائیت

و وفادریت را پای بی کسیت

و انقدر تکرار می کنند که خودت

باورت می شود که تنهایی و بی کس و محتاجی..........!!!


 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : دختر ترکمن

 
 
 

در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه

احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق

و باقی احساسات.

ادامه در ادامه مطلب.....



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : دختر ترکمن


 

باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی، همین !

ادامه در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : دختر ترکمن

نیا بــــاران !!!!

 

زمین جای قشنگی نیســــت    

من از جنس زمینـــم  

خوب میدانم که گـــل در عقد زنبــور است   

اما یک طرف سودای بلبـــل ،  

یک طرف بال و پر پروانه را هم دوســـت میدارد  

نیا بـــاران پشیـــمان میشوی  

از آمدن زمین جای قشنگی نیســـت !!!   

در ناودانها گیـــر خواهی کرد ، 

 من از جنس زمیـــنم خوب میدانم که این جا جمعه بازار است .  

 که دیدم عشــق را در بسته های زرد و کوچـــک نسیه می دادند    

در این جا قــــــدر مردم را به جو اندازه میگیرند.    

در اینــــجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند .     

نیا بـــــاران ...  

 

زمین ناپاک و مردمانش بس ناپاکتــــر    

گلایه از آسمان دارند ...   

نیا بـــــاران ...   

همان دستـــان نامردی که رو به آســـمان بهر دعا دارند ...   

همــــان بودند که خنجر بر پشت و سر عشق کوبیدند ...   

نبار بر این زمیــــن و مردمـــانش    

که تو پاکــــی و آلوده می گــــردی ....   

 

نیا بـــــــاران !!!!

 
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 22:40 :: نويسنده : دختر ترکمن

اگر کسی ترکمن نبود و غریبه ‌بود و می‌آمد خانه‌ی اوزین‌مراد و عروسش را می‌دید که با ایما و اشاره با پدرشوهر یا مادر شوهرش حرف می‌زند، می ‌گفت لابد عروسش یا لال است یا لکنت زبان دارد و خجالت می‌کشد حرف بزند....

 

ادامه ی داستان در ادامه مطلب....



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد